مَن رُزِقَ تُقىً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا وَالخِرَةِ؛
هر کس تقوا روزى اش شود، خیر دنیا و آخرت روزى او شده است.
کنزالعمال، ج13، ص 151، ح36472
اِنَّ التَّقوى مُنتَهى رِضَى اللّه مِن عِبادِهِ وَحاجَتُهُ مِن خَلقِهِ فَاتَّقُوا اللّه الَّذى اِن اَسرَرتُم عَلِمَهُ وَاِن اَعلَنتُم کَتَبَهُ؛
نهایت خشنودى خداوند از بندگانش و خواسته او از آفریدگانش تقواست، پس تقوا از خداوندى بکنید که اگر پنهان کنید مى داند و اگر آشکار سازید مى نویسد.
کنزالعمال، ج10، ص143، ح28731
لَو اَنَّ السَّماواتِ وَالرضَ کانَتا عَلى عَبدٍ رَتقا ثُمَّ اتَّقَى اللّه لَجَعَلَ اللّه لَهُ مِنها مَخرَجا وَرَزَقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ؛
اگر آسمان ها و زمین راه را بر بنده اى ببندند و او تقواى الهى پیشه کند، خداوند حتما راه گشایشى براى او فراهم خواهد کرد و از جایى که گمان ندارد روزى اش خواهد داد.
نهج البلاغه، خطبه 184
اِنَّ لاَِهلِ التَّقوى عَلاماتٍ یُعرَفونَ بِها: صِدقُ الحَدیثِ وَاَداءُ المانَةِ وَالوَفاءُ بِالعَهدِ و ... ؛
تقواپیشگان نشانه هایى دارند که با آنها شناخته مى شوند: راستگویى، امانتدارى، وفاى به عهد و... .
التوحید، ص63
اَلتَّقِىُّ سابِقٌ اِلى کُلِّ خَیرٍ؛
تقواپیشه براى انجام هر کار خیرى سبقت مى گیرد.
نهج الفصاحه، ح781
اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یَقى بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَیُجَلّى بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وَجَهلَهُ؛
خداوند به وسیله تقوا بنده را حفظ مى کند از آنچه که عقلش به آن نمى رسد و کور دلى و نادانى او را بر طرف مى سازد.
التوحید، ص127
اَتقَى النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فیما لَهُ وَعَلَیهِ؛
باتقواترین مردم، کسى است که در آنچه به نفع یا ضرراوست،حق رابگوید.
نهج البلاغه، خطبه 178
تَمامُ التَّقوى اَن تَتَعَلَّمَ ما جَهِلتَ وَتَعمَلَ بِما عَلِمتَ؛
تمام و کمال تقوا این است که آنچه را نمى دانى بیاموزى و بدانچه مى دانى عمل کنى .
نهج البلاغه، خطبه 91
سُئِلَ القال الصّادِقُ علیه السلام عَن قَولِ اللّه عَزَّوَجَلَّ: (اِتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ) قال: یُطاعُ فَلا یُعصى ویُذکَرُ فَلا یُنسى وَیُشکَرُ فَلا یُکفَرُ؛
از قال صادق علیه السلام درباره آیه (تقواى الهى داشته باشید آنگونه که حقّ تقواست) سئوال شد، فرمودند: از خدا فرمان مى برد و نافرمانى نمى کند، به یاد اوست و فراموشش نمى کند، شکرگزار اوست و کفران نمى کند.
غررالحکم، ج2، ص451، ح3260
لایَکونُ الرَّجُلُ مِنَ المُتَّقینَ حَتّى یُحاسِبَ نَفسَهُ اَشَدَّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریکِ لِشَریکِهِ فَیَعلَمَ مِن اَینَ مَطعَمُهُ وَمِن اَینَ مَشرَبُهُ وَمِن اَینَ مَلبَسُهُ اَ مِن حِلٍّ ذلِکَ اَم مِن حَرامٍ؛
انسان از تقواپیشگان نیست مگر آن که سخت تر از حسابرسى شریک از شریک، از خود حساب بکشد و بداند خوردنى، نوشیدنى و پوشیدنى اش از کجاست آیا از حلال است یا حرام؟
غررالحکم، ج6، ص441، ح10926
اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یَقى بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وَ جَهلَهُ؛
خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمى رسد، حفظ مى کند و کوردلى و نادانى را از او دور مى نماید.
کافى، ج 8، ص 52، ح 16
لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما اَمـَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنـکَرِ وَ تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوى فَاِذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ وَ لَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِى الرضِ وَ لا فِى السَّماءِ؛
تا زمانى که مردم، امر به معروف و نهى از منکر نمایند و در کارهاى نیک و تقوا به یارى یکدیگر بشتابند، در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند. نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان.
تهذیب الاحکام، ج 6، ص 181، ح 22
ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّه العَبدُ فِى الثُّـلُثِ الباقى ؛
هر جوانى که در سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر مى آورد که : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید براى حفظ یک سومِ باقى مانده دینش ، تقواى الهى پیشه سازد .
نوادر راوندى، ص 112
مَن سَرَّهُ اَن یُنسَاَلـَهُ فى عُمُرِهِ وَ یُوَسَّعَ لَهُ فى رِزقِهِ فَلیَتَّقِ اللّه وَ لیَصِل رَحِمَهُ؛
هر کس دوست دارد که عمرش طولانى و روزى اش زیاد شود، تقواى الهى پیشه کند و صله رحم نماید.
بحارالأنوار، ج 74، ص 102، ح 56
اِتَّقُوا اللّه ، وَعَلَیکُم بِأَداءِ المانَةِ إِلى مَنِ ائتَمَنَکُم فَلَو أَنَّ قاتِلَ أَمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام ائتَمَنَنى عَلى أَمانَةٍ لأََدَّیتُها إِلَیهِ؛
تقواى الهى پیشه کنید و امانت را به کسى که شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّى اگر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام امانتى را به من بسپرد هر آینه آن را به او بر مى گردانم.
امالى صدوق، ص318
لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ ، وَسُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ ، وَلَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِى الأرضِ وَلا فِى السَّماءِ؛
تا زمانى که مردم امر به معروف و نهى از منکر نمایند و در کارهاى نیک و تقوا به یارى یکدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان.
تهذیب الاحکام، ج6، ص181، ح22
یا بُنَىَّ لاتَعدُ بَعدَ تَقوَى اللّه مِن اَن تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛
فرزندم! بعد از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شایسته نگذر.
الاخوان، ص 110، ح 25
ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّه العَبدُ فِى الثُّـلُثِ الباقى ؛
هر جوانى که در سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر مى آورد که : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید براى حفظ یک سومِ باقى مانده دینش ، تقواى الهى پیشه سازد .
نوادر راوندى، ص 112
إِنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أَبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّه لِخاصَّةِ أَولیائِهِ وَهُوَ لِباسُ التَّقوى وَدِرعُ اللّه الحَصینَةِ وَجُنَّتُهُ الوَثیقَةُ؛
براستى که جهاد یکى از درهاى بهشت است که خداوند آن را براى اولیاى خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محکم اوست.
نهج البلاغه، خطبه 27
یا عَلىُّ إذا لَم یَکُنِ العالِمُ تَقیّا تائِبا زَلَّت مَوعِظَتُهُ عَن قُلُوبِ النّاسِ کَما تَزِلُّ القَطرَةُ عَن بَیضَةِ النَّعامَةِ وَالصَّفا؛
یا على هرگاه عالِم با تقوا و توبه کار نباشد، موعظه اش از دل مردم مى لغزد همچنانکه قطره آب از روى تخم شتر مرغ و سنگ صاف مى لغزد.
میراث حدیث، ج2، ص29، ح81
فى صِفَةِ المُتَّقینَ ـ : بُعدُهُ عَمَّن تَباعَدَعَنهُ زُهدٌ وَنَزاهَةٌ وَدُنُوُّهُ مِمَّن دَنا مِنهُ لینٌ وَرَحمَةٌ لَیسَ تَباعُدُهُ بِکِبرٍ وَعَظَمَةٍ وَلا دُنُوُّهُ بِمَکرٍ وَخَدیعَةٍ؛
در وصف پرهیزگاران، مى فرماید: اگر از کسى دورى مى کند، به خاطر دنیاگریزى و پاکدامنى است و اگر به کسى نزدیک مى شود، از سر خوشخویى و مهربانى است، نه دورى کردنش از روى تکبر و نخوت است و نه نزدیک شدنش از روى مکر و فریب.
نهج البلاغه، خطبه 193
اَدَّبْتُ نَفْسى فَما وَجَدْتُ لَها بِغَیرِ تَقْوَى الاِْلهِ مِنْ
اَدَبِ
فى کُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ
الْکَذِبِ
وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِى
الْکُتُبِ
اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کَلامُکِ یا
نَفْسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبِ؛
به ادب
و تربیت نفس خود پرداختم و براىآن / ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش
نیافتم
و اگر از پس این امر برنیامد / براى آن چیزى بهتر از دم فروبستن از
دروغ نیافتم
و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را / خداوند با عظمت در
کتابها حرام کرده است
اى نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست
اعلام الدین، ص 273
اَلْمُؤْمِنُ حَیىٌّ غَنىُّ مُوقِرٌ تَقىٌّ؛
مؤمن، با حیا، بىنیاز، باوقار و پرهیزگار است.
غررالحکم، ح 1852
وَرَعُ الْمُؤْمِنِ یَظهَرُ فی عَمَلِهِ، وَرَعُ الْمُنافِقِ لایَظهَرُ إلاّ عَلى لِسانِهِ؛
پرهیزکارى مؤمن در رفتارش آشکار مىشود و پرهیزکارى منافق جز در زبانش ظاهر نمىشود.
غررالحکم، 10129 و 10130
اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقى بِالتَّقْوى عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقْوى عَنْهُ عَماهُ وَ جَهْلَهُ؛
خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمىرسد، حفظ مىکند و کوردلى و نادانى را از او دور مىنماید.
کافى، ج 8، ص 52، ح 16
اَلا اِنَّ خَیْرَ عِبادِ اللّهِ التَّقىُّ النَّقىُّ الخَفىُّ وَ اِنَّ شَرَّ عِبادِ اللّهِ المُشارُ اِلَیْهِ بِالاَصابِعِ؛
آگاه باشید، بدرستى که بهترین بندگان خدا کسى است که با تقوا، پاک و گمنام باشد و بدترین بندگان خدا کسى است که انگشت نما باشد.
بحارالأنوار، ج 70، ص 111، ح 12
ثَلاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ فَلَیْسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَ حُسْنُ خُلْقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛
سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردبارى که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگى کند و پارسایى که او را از نافرمانى خدا باز دارد.
خصال، ص 145، ح 172
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاُْمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاَْغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه، ح 2006
الحَسبُ الفِعالُ و الشّرَفُ المالُ و الکرَمُ التَّقوی؛
گوهر مرد و بزرگی او اعمال اوست و شرافت و ارجمندی او دارایی او و کرامت و بزرگواری او تقوای اوست .
جهاد النفس، ح180
اتَّقوا اللّهَ و صُونوا دینَکُم بِالوَرَع ؛
تقوای خدا پیشه کنید و دینتان را با ورع و تقوا حفظ کنید.
جهاد النفس،ح 188
اِعمَل بِفرائِض اللهِ تشکن أتقَی النّاس؛
به واجبات الهی عمل کن تا پرهیزکارترین مردمان باشی.
جهاد النفس،ح 242
کوششی که پارسایی در آن رعایت نشود، سودی نخواهد داشت.
جهاد النفس، ح 187
لَیسَ مِنّا وَ لاکَرامَةَ مَن کانَ فی مِصر فِیهِ مِاَئةُ الفٍ أو یَزیدونَ وَ
کانَ فی ذَلِکَ المِصر أحَدٌ أورَعَ مِنهُ
از ما نیست و کرامتی ندارد آنکه در
شهری صد هزار نفری با بیشتر زندگی کند و در آن شهر کسی باتقواتر از او باشد.
کافی ج2 ص78
مَن أحَبَّ أن یَکونَ أتقَی النّاس فَلیَتَوَکَّل عَلَی اللهِ تَعالَی
هر که
دوست دارد با تقواترین مردم باشد به خدای تعالی توکل کند
من لا یحضره فقیه ج4 ص40
مَن لَم یَتّقِ وُجوهَ النّاسِ لَم یَتّقِ اللهَ.
آن که از مردم پروا نکند از
خدا نیز پروا نمی کند.
بحارالانوار ج71 ص۳۳۸